تحریف رهبری در پوشش روشنگری
تحریف رهبری در پوشش روشنگری
بر همه روشن است که ولایت فقیه رکن اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران است به نحوی که بدون وجود این جایگاه در ساختار نظام، اطلاق اسلامی بر این جمهوری بی معنا خواهد بود، براین اساس در مسایل مختلف نظام ، نظر و دیدگاه رهبری انقلاب اسلامی از تاثیر شگرفی در افکار عمومی و صاحبان مناصب حکومتی و اندیشمندان عرصه کشورداری برخوردار است و همین تاثیر مهم، در طول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منجر شده است که افراد معدودی با ادعای ولایت مداری و در واقع برای به کرسی نشاندن نظر خود در جامعه به تحریف گفتار و سیره رفتاری ولی امر مسلمین اقدام نمایند. این طیف از اقشار جامعه که چه بسا به رسانه ها و تریبون های عمومی هم دسترسی دارند ، در این راستا از روش های مختلفی در پوشش روشنگری پیروی می کنند که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- بعضی از افراد این طیف در مواردی که نظر رهبری را مطابق میل باطنی خود نمی بینند در مقام توجیه رفتار و مواضع متفاوت خود با مواضع رهبری می گویند: ولی فقیه در افق بالایی در نظام جمهوری اسلامی قرار دارند و در رفتار ها و مواضع خود مجموعه ای از مصالح را در نظر می گیرند که لزومی ندارد همه مثل ایشان رفتار نمایند و هرکس در هر پستی که قرار دارد باید ببیند موقعیتش چه اقتضایی دارد و چه وظیفه ای به عهده وی است و بر اساس شرایط و موقعیت خود باید اعلام موضع نماید.
این طیف برای توجیه مواضع متفاوت خود به سخنان رهبری هم استناد می کنند که: «شما بهعنوان یک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید، تحلیل داشته باشید نسبت به اشخاص، نسبت به جریانها، نسبت به سیاستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. اینجور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى دربارهى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن، شما هم موضعگیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد، آن وظایف را اگر خداى متعال به او کمک کند و توفیق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیمگیرى کنید» 1393/05/01
در جواب این افراد باید گفت:
الف - اگر وظیفه چنین است آیا این نوع از موضع گیری را برای افرادی که که نظرشان با شما متفاوت است هم می پسندید؟ یا اگر دیگران نیز با استناد به وظیفه (مثل شما) نظر متفاوتی با نظر رهبری ابراز کردند آیا بنظر شما از مصادیق افراد ضد ولایت مطلقه، زاویه دار با ولایت، غیر انقلابی، فاقد بصیرت، اصلاح طلب و... نخواهند بود؟
پس معیار صحیح کدام است؟ شما اگر موضع مخالف رهبری داشتید عین ولایتمداری است ولی دیگران اگر موضع مخالف داشتند ضدیت با رهبری است؟
ب - شما ادامه مطلب استنادی فوق را خوانده اید؟ آنجا که رهبرمعظم می فرمایند:
«شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیمگیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا؛ معیار، تقوا باشد. تقوا یعنى اسیر هواى نَفْس نشدن در جانبدارى و طرفدارى یا در مخالفت و معارضه، در انتقاد یا در تمجید؛ این را رعایت کنید. اگر این رعایت شد، هم انتقاد خوب است، هم جانبدارى و تمجید خوب است: از شخص، از دولت، از فلان جریان سیاسى؛ از فلان حادثهى سیاسى؛ هیچ اشکالى ندارد. البته اگر در یک زمینهاى نظرى هم از سوى این حقیر ابراز شد، آن کسانى که حسنِظن دارند و این نظر را قبول دارند، ممکن است این هم یکى از عواملى باشد که در تشخیص آنها دخالت خواهد داشت؛ لکن این به معناى این نیست که وظیفهى افراد در مورد موضعگیرىها و در مورد اظهارنظرها ساقط بشود؛ نه، هرکسى نگاه کند [و وظیفهاش را انجام بدهد]. عرض کردم معیار این است که با رعایت تقوا باشد؛ یعنى بدون گرایش به هواى نَفْس؛ اگر انتقاد میکنیم، اگر طرفدارى و جانبدارى میکنیم، اگر یک حرکت را، یک سیاست را تأیید میکنیم یا اگر رد میکنیم، واقعاً از روى احساس وظیفه و تکلیف و بدون دخالت دادن اغراض نفسانى [باشد]»
باید از این افراد پرسید که آیا در نوع اظهار نظرها تقوا خصوصا تقوای سیاسی را معیار قرار می دهید؟ آیا حقائق را بدون تعصب ، بدون حاکمیت تعلقات جناحی و گروهی تبیین می کنید؟
آیا اگر از قبیلهی شما کسی کار خطائی انجام داد، قابل اغماض است؛ اما از قبیلهی مقابل اگر همان کار انجام گرفت، قابل پیگیری و تعقیب است؟ آیا کار خوب اگر از کسی که مربوط به قبیلهی شماست، انجام گرفت، قابل تحسین و تشویق است و اگر از قبیلهی دیگر بود، نه؟ اگر چنین است، این رفتارها، نه اسلامی است و نه انقلابی.
2- روش دیگر این طیف در ابراز نظر متفاوت با نظر رهبری این است که می گویند نوع موضع گیری رهبری به خاطر وجود مصلحت است! بر اساس این دیدگاه :
الف - مصلحت چیز منفوری است که ظاهرا فقط رهبری مجاز به تمسک به آن هستند و دیگران نباید تمسک به مصالح نظام بکنند!
ب – موضع مصلحت جویانه رهبری منطبق بر حقیقت نیست و به نوعی از روی ناچاری بوده به همین خاطر دیگران ملزم نیستند این نوع از مصالح را رعایت کنند!
در حالیکه مقام معظم رهبری می فرمایند:« بعضی خیال میکنند که مصلحت در مقابل «حقیقت» است؛ در صورتی که مصلحت هم یک حقیقت است؛ کمااینکه حقیقت هم مصلحت است. اصلاً حقیقت و مصلحت از هم جدا نیستند. مصالحِ پنداری و شخصی است که بد است. وقتی مصلحت شخصی نیست، وقتی مصلحتِ مردم و مصلحتِ کشور است، این میشود یک امر مقدّس، یک امر خوب، یک چیز عزیز؛ چرا ما باید از آن فرار کنیم؟». 1377/12/04
«مصلحت هم شده یک اسم منفور؛ آقا مصلحتگرائی میکنند! خب، اصلاً باید ملاحظهی مصلحت بشود. هیچ وقت نباید گفت که آقا حقیقت با مصلحت همیشه منافات دارد؛ نه، خود حقیقت یکی از مصلحتهاست، خود مصلحت هم یکی از حقایق است. اگر مصلحتاندیشىِ درست باشد، باید رعایت مصلحت را کرد؛ چرا نباید رعایت مصلحت را کرد؟ باید مصالح را دید». 1391/05/16
امام خمینی (رض) نیز معتقدند«اندیشه حاکم جامعه اسلامی نیز، همچون عمل او تابع مصالح اسلام و مسلمین است» شئون و اختیارات ولی فقیه،ص21.
بنابراین اگر به بهانه اینکه موضع رهبری براساس مصلحت است و میشود برخلاف آن موضع گرفت، آیا دیگران هم به این بهانه مجاز به اتخاذ موضع متفاوتی از موضع رهبری خواهند بود یا متهم به ضدیت با ولایت فقیه خواهند شد؟
براساس کدام دلیل شرعی یا عقلی امام مسلمین باید مصالح نظام را مد نظر قرار دهد ولی مامومین نباید زیر بار مصلحت نظام بروند؟
3- روش دیگر این طیف این است که وقتی در اثبات مطلبی به نظرات رهبری استناد می شود و این نظرات متفاوت از آراء آنها می باشد، می گویند نه منظور رهبری چیز دیگری بود!
در این رابطه هم باید به چند نکته مهم توجه کرد:
الف – عقلا در برخورد با گفتار دیگران به ظهور کلام وی تمسک می کنند و عدول از ظهور، زمانی حجیت دارد که دلیلی برخلاف ظاهر کلام وجود داشته باشد و الا تفسیر به رای خواهد بود و تفسیر به رای محکوم است.
در این رابطه رهبر معظم انقلاب می فرمایند:« تأویل یا توجیه یا تفسیرهاى مِن عندى؛ هیچ کدامِ اینها درست نیست. من حرفم همانى است که دارم میگویم. آنچه را که بر طبق مصلحت کشور و مصلحت نظام نباید گفت، نمیگوئیم؛ نه اینکه خلافِ آن را بگوئیم، بعد بخواهیم در یک جلسهى خصوصى، مثلاً فرض کنید آن خلافگفته را تصحیح کنیم؛ نخیر، اینجور نیست.. آنچه را که نباید گفت، نباید گفت؛ نه اینکه باید خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ایجاد کرد؛ شائبهاى به وجود آورد. قبلاً این روشن باشد، معلوم باشد؛ حرف ما همانى است که از ما میشنوید؛ چه در نماز جمعه، چه در دیدارهاى عمومى، چه در دیدارهاى دانشجوئى و دیدارهاى گوناگونِ اختصاصىِ دیگر».1386/07/17
ب - مقام معظم رهبری در جای دیگری می فرمایند : «من آنچه که در سخنرانیها بیان مىکنم، لبّ نظراتم است. اساسی ترین نظراتم همانهایى است که شما در سخنرانیها از من مىشنوید. هیچ نظرى درباره مسائل جارى کشور و مسائل اسلام و مسلمین و مسائل اجتماعى وجود ندارد که من آن را درِگوشى به کسى بگویم و نشود آن را در علن گفت. نظرات من، نظراتى شفّاف و روشن است که در خطبه نماز جمعه و در سخنرانى با گروههاى مختلف، شما اینها را مىشنوید».1377/02/22
«میگویند آیا ما هم باید مثل رهبرى موضع بگیریم یا نه؟ خوب، رهبرى یک تکلیفى دارد، ما یک تکلیف دیگر داریم. ببینید، نبادا کسى تصور کند که رهبرى یک نظرى دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمى مطرح میشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزى نیست. اگر کسى چنین تصور کند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهاى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همینى است که صریحاً اعلام میشود؛ همینى است که من صریحاً اعلام میکنم.. نه جایز است، نه شایسته است که مواضع دیگری غیر از آنچه که رهبری به صورت علنی و صریح به عنوان مواضع خودش اعلام میکند، وجود داشته باشد». 89/6/1
البته باید گفت که گاهی در کلام حضرت امام (رض) و مقام معظم رهبری هم مثل کلام سایر عقلا، عام و خاص یا مطلق و مقید وجود دارد ولی تشخیص خاص و مقید باید از طرق اصولی و عالمانه باشد نه از روی تفسیر برأی و سوء استفاده ابزاری از کلام ولایت.
مقام معظم رهبری می فرمایند: «میپرسند که به نظرات امام چگونه دست پیدا کنیم؟ به نظر من این کاملاً روشن است. نظرات امام یک مجموعه است.. مثل همهى متونى که از آنها میشود تفکر گوینده را استنباط کرد؛ منتها با شیوهى درستِ استنباط. شیوهى درستِ استنباط این است که همه حرفها را ببینند، آنها را در کنار هم قرار بدهند؛ توى آنها عام هست، خاص هست؛ مطلق هست، مقید هست. حرفها را باید با همدیگر سنجید، تطبیق کرد؛ مجموع این حرفها، نظر امام است. البته کار خیلى سادهاى نیست، اما روشن است که باید چه کار کنیم: یک کار اجتهادى است؛ اجتهادى است که از عهدهى شما جوانها برمىآید. بنشینند واقعاً گروههاى کارى در زمینههاى مختلف، نظر امام را استنباط کنند، از گفتههاى امام به دست بیاورند».1387/7/7
4 - از دیگر روش ها ی مورد استفاده این طیف برای توجیه مواضع مغایر با نظر رهبر انقلاب القاء این مطلب است که رهبری تحت فشار تصمیمی گرفته و چون برخلاف میل باطنی ایشان است ما حق اظهار نظر مخالف داریم!
البته این نظر تالی فاسدهای مهمی دارد که هیچ ولایتمدار واقعی نمی تواند به آن ملتزم باشد.
الف – این نظر تلویحا خدشه بر صلاحیت های رهبری است که در قانون اساسی ذکر شده است! در حالیکه حتی دشمنان رهبر معظم هم بر سازش ناپذیری و شجاعت و نترسی ایشان اذعان دارند چه رسد به افرادی که دوران ولایت ایشان از زمان رحلت حضرت امام (رض) تا بحال را درک کرده اند و استقامت ایشان را در مقاطع بحرانی بالعیان مشاهده نموده اند.
ب – اگر این نظر رواج یابد دیگر هیچ موضع ثابتی در مواضع رهبری نخواهد بود و هرکس برظن خود یکی از مواضع رهبری و حتی حضرت امام (رض) را تحت فشار دیگران دانسته و از ذیل ولایت ایشان در موضوع مورد نظر خارج شده، راه دیگری را خواهد پیمود! و بعید می دانم این طیف مورد نظر ما به دیگران همچو اجازه ای را بدهد چرا که ظاهرا فرشته وحی هرشب فقط بر اینها نازل می شود و تنها موضع این افراد مورد تایید آسمانی قرار می گیرد! و اگر از طیف مقابل کسی به همین دلیل از موضع رهبری سرباز زند، به ارتداد از مبانی و مسلمات انقلاب متهم خواهد شد.
ج – در نظرات ولایی در عرصه های حاکمیتی آنچه مستند تصمیمات ولی امر است خواست شخصی ایشان نمی باشد بلکه معیار حکم اسلام ناشی از فقاهت ولی فقیه است که حجت است اگرچه با خواست شخصی فقیه مغایر باشد، چون حاکم بر جامعه شخصیت حقوقی فقیه است نه شخصیت حقیقی ایشان.
البته با توجه به صلاحیت های رهبری باید قاطعا اذعان کرد که میل باطنی ولی امر چیزی مغایر با حکم فقاهتی ایشان نخواهد بود.
د- البته در مواردی اگر همه علل و اسباب در اختیار ولی امر باشد قطعا در تصمیمات خود به اهداف بلندتر و بالاترى مىنگرند ولی وقتی ایشان در یک امر حاکمیتی، نظری را ابراز نمودند ، کاستی علل و اسباب نمی تواند توجیهی جهت اظهار نظر مخالف با نظر ایشان باشد.
5- افراد طیف یاد شده اگر با نظر حکومتی رهبر انقلاب مواجه بشوند و در عین حال موافق آن نباشند با لطایف الحیل و با توجیهات ذکر شده تلاش می کنند تا نظر ایشان را توصیه ای اخلاقی تلقی کنند که مخالفتش اشکال شرعی ندارد و تاکید می کنند که خود رهبری گفته اند که لازم نیست مثل من موضع بگیرید؛ اما مشکل زمانی رخ می دهد که حضرت امام (ره) یا رهبر انقلاب موضعی در قالب توصیه و نه الزام حکومتی، داشته باشند و این توصیه با موضع قبیله ای این گروه مطابق باشد در این صورت هر نوع مخالفت با توصیه رهبری را ضدیت با ولایت و مرتکب مخالفت را زاویه دار با رهبری و مستوجب نکوهش جدی و توهین و افتراء و بایکوت رسانه ای می دانند ،در حالی که سیره و منش رهبری و حضرت امام کوچکترین موافقتی با رفتار این طیف ندارد. برای توضیح این موضوع توجه به چند مطلب ضروری است
الف- در آیات قرآن و در روایات خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام دستورات متعددی وجود دارد که بسیاری از مردم از جمله طیف مورد نظر ما، به آنها عمل نمی کنند و در توجیه آن می گویند واجب نیست مستحب است ، حرام نیست مکروه است؛ براین اساس اگر تمام مواضع رهبری واجب و نهی های ایشان حرام باشد، رهبری یک درجه بالاتر از خدا و اهل بیت علیهم السلام خواهد بود! که در بیاناتشان مستحب و مکروه ندارند برخلاف قرآن و روایات که برخی مستحب یا مکروه است!
ب- در سیره رسول اعظم آمده است که وقتی پیامبر(ص) مطلبی می فرمودند برخی از اصحاب سؤال می کردند: آیا فرمان الهی است؟ و اگر پیامبر اکرم نفی می کردند آن صحابه نظر خود را که متفاوت با نظر پیامبر بوده را اظهار می کردند و در مواردی پیامبر با وجود عصمت، بر اساس نظر اصحاب شان نظر خود را تغییر می دادند.(سیره نبوی،مصطفی دلشاد تهرانی،ج2،ص 341).
ج- مقام معظم رهبری فتوا داده اند: ولایت فقیه به معناى حاکمیت مجتهد جامعالشرایط در عصر غیبت است و شعبهاى است از ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) که همان ولایت رسول الله (صلى الله علیه وآله) مىباشد و همین که از دستورات حکومتى ولى امر مسلمین اطاعت کنید نشانگر التزام کامل به آن است.
بنابراین بعضی بیانات رهبری، دستور حکومتی نیست و یا اگر حکومتی است دستور نیست، که تکلیف هرکدام از اینها متفاوت است؛ ولی آن دستوراتی که مخالفت با آن حرمت شرعی دارد، دستورات حکومتی ولی امر هست که میزان التزام به آنها نشانگر درجه ولایت مداری یک شخص یا گروه می باشد. نصب دولت موقت، تصمیم به تداوم دفاع مقدس پس از فتح خرمشهر، قبول قطعنامه 598، عزل آقای منتظری، تایید مشروط برجام و... از مصادیق روشن دستورات حکومتی می باشند.
د- مقام معظم رهبری می فرمایند: در زمان امام(رض) ما میدیدیم که ایشان مطلبی را میفرمودند، اما در مجلس همه به آن رأی نمیدادند؛ نمیشود گفت اینها ضد ولایت فقیهاند. من یادم هست که یک وقت راجع به رادیو و تلویزیون یک ... پیشنهاد به مجلس آمد، آقای هاشمی آن را مطرح کردند؛ اما با اکثریت قاطعی رد شد! با اینکه ایشان هم گفتند که این نظر امام است، اما فقط عدهی معدودی به آن رأی دادند! واقعاً نمیشود به آن اکثریت گفت که شما ضد ولایت فقیه هستید؛ نه، همهشان هم فدایی امام و علاقهمند به امام و مخلص امام بودند؛ خیلی هایشان هم جبههبرو بودند؛ اما این حرف را قبول نداشتند؛ بنابراین باید واقعاً این چیزها از هم تفکیک بشود. 1370/12/04
و- بعد از دور اول ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای، حضرت امام نامزدی ایشان در دور دوم انتخابات را تکلیف شرعی اعلام کردند در عین حال دست ایشان را در انتخاب نخست وزیر باز گذاشتند ولی بعد از انتخابات نظر ایشان تغییر کرد و بر انتخاب نخست وزیر قبلی اصرار کردند؛ در این شرایط آیت الله خامنه ای برای حضرت امام نامهای نوشتند که اگر حضرتعالی تشخیص میدهید که باید مهندس موسوی را معرفی کنم، حکم کنید، شما رهبر هستید. شما روز قیامت جواب دارید، ولی من جواب ندارم کسی را که مصلحت نمیدانم، نخست وزیر کنم،حضرت امام هم فرمودند: «من حکم نمیکنم اما من به عنوان یک شهروند حق دارم نظر خودم را بدهم یا خیر... من به عنوان یک شهروند اعلام میکنم که انتخاب غیر از ایشان خیانت به اسلام است.» وقتی جواب حضرت امام ابلاغ شد آیت الله خامنهای اعلام کردند که نظریه حضرت امام در واقع «حکم» است و فقط لفظ حکم را ندارد و «برای من اتمام حجت شد.» (پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 14/100122673)
اما عجیب این است که همان زمان عده ای ایشان را متهم به ولایت گریزی کردند.
پس در جامعه اسلامی اگر می خواهیم معیار ولایت پذیری افراد یا گروه ها را مشخص بکنیم این معیار رفتار سلیقه ای گروهی از اعضای جامعه نیست بلکه براساس فتوای مقام معظم رهبری باید ببینیم این اشخاص چه مقدار به دستورات حکومتی ایشان عمل یا بی توجهی می کنند.
6- گاهی ممکن است ابراز نظر متفاوت با نظر رهبری بخاطر اختلاف نظر کارشناسی باشد، البته در مواردی اگر شارع مقدس نظر ولی امر را معیار حاکم در نظام سیاسی قرار داده است، بدون تردید نظر ایشان دارای حجیت عقلی و شرعی می باشد. اما ابراز نظر کارشناسی مخالف با نظر رهبری، ضدیت با ایشان محسوب نمی شود گرچه در امور کشورداری استناد به آن حجیت هم ندارد. در این رابطه مقام معظم رهبری می فرمایند: «گفته شد که بعضیها نظرات کارشناسی میدهند، با نظر رهبری مخالف است، میگویند آقا این ضد ولایت است. من به شما عرض بکنم؛ هیچ نظر کارشناسی ای که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ دیگر از این واضحتر؟! نظر کارشناسی، نظر کارشناسی است. کار کارشناسی، کار علمی، کار دقیق به هر نتیجهای که برسد، آن نتیجه برای کسی که آن کار علمی را قبول دارد، معتبر است؛ به هیچ وجه مخالفت با ولایت فقیه و نظام هم نیست. البته گاهی اوقات میشود که این حقیر خودش در یک زمینهای کارشناس است؛ بالاخره ما هم در یک بخشهائی یک مختصر کارشناسی ای داریم؛ این نظر کارشناسی ممکن است در مقابل یک نظر کارشناسی دیگر قرار بگیرد؛ خیلی خوب، دو تا نظر است دیگر؛ کسانی که میخواهند انتخاب کنند، انتخاب کنند. در زمینههای فرهنگی، در زمینههای آموزشی - در بخشهای مخصوصی - بالاخره ما یک مختصری سررشته داریم، یک قدری کار کردیم؛ این میشود نظر کارشناسی. به هر حال هیچگاه اعلام نظر کارشناسی و نظر علمی، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائی از رهبری و ولایت و این حرفها به حساب نمیآید و نباید بیاید». 1391/05/16
این طیف از افراد که به بهانه های مختلف و براساس تفسیرهای شخصی خود در موارد متعدد نظر متفاوت از نظر رهبری را برمی گزینند در سایر موارد عملا بعد از اظهار نظر کارشناسی رهبری ،باب علم در این مورد را منسد دانسته و عرصه را بر نظرات کارشناسی دیگر تنگ می کنند. به عنوان مثال مورخی در کتاب خود در رابطه با شخصیت دکتر علی شریعتی تحلیلی ارایه می دهد و بعد از انتشار این نظر، رهبری به علت ارتباط نزدیک خود با دکتر شریعتی در دوران مبارزه،نظر متفاوتی ابراز می کند، در این زمان داد و بیداد این افراد به آسمان می رود که چرا آن مورخ بعد از روشن شدن نظر رهبری، از نظر خودش اظهار برائت نمی کند؟! در حالیکه تحلیل شخصیت شریعتی حتی یک امر حکومتی نیست که دیگران از اظهار نظر در این رابطه منع شده باشند!
در خاتمه این بحث تذکر دو نکته لازم است:
الف- حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی، معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام معظم رهبری می گویند: کسی که طرفدار ولایت فقیه است، نباید برای رهبری دشمن درست کند، دشمن ساختن برای رهبر آسان است و ظرف یک شب می توان دشمن تراشی کرد، ولی دوست ولایتی مهم است که باید یکی یکی درست کرد. طرفدار ولایت فقیه باید کسی باشد که روز به روز بر طرفداران او بیافزاید نه این که دوستداران ایشان را کم کند.
ب- باید گفت که «تبیین و روشنگری» کلید واژه ایی پر تکرار در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی است. اما جهاد روشنگری همانقدر که اهمیت دارد، آداب مهمی نیز دارد که باید دلسوزان انقلاب و جهادگران این عرصه به آنها ملتزم باشند.
حسین آخوندی ممقانی